مصاحبه گر :
ترکش خمپاره پيشونيش رو چاک داده بود روي زمين افتاد و زمزمه ميکرد دوربين رو برداشتم و رفتم بالاي سرش داشت اخرين نفساشو ميزد ازش پرسيدم اين لحظات اخر چه حرفي براي مردم داري با لبخند گفت:از مردم کشورم ميخوام وقتي براي خط کمپوت ميفرستن،عکس روي کمپوت ها رو نکنن گفتم داره ضبط ميشه برادر يه حرف بهتري بگو با همون طنازي گفت..اخه نميدوني سه بار بهم رب گوجه
افتاده. از خاطرات يک رزمنده
فان دي...برچسب : مطالب جالب,مطالب خنده دار,مطالب زيبا,جالب,زيبا,خنده دار,با مزه,واقعيت هاي جالب,مطالب جديد,مطالب خواندني,مطالب ايراني,مطالب فارسي,داستان هاي حكمت آميز,مطالب 2014,مطالب 1392,مطالب طنز,مطالب مسخره,مطالب استثنايي,مطالب با نمك,مطالب بي نمك,مطالب جديد ايراني,مطالب بروز ,واقعيت هاي جالب,مطالبي درباره رزمندگان,شوخ طبعي يک رزمنده ايراني تا لحظه آخر !,مصاحبه با يك رزمنده در آخر عمر,شوخي,رزمنده شوخ طبع, نویسنده : نبوي fund4y بازدید : 823